اندیشه اسلامی ایرانی

اندیشه اسلامی ایرانی

تاریخ ایران اسلام
اندیشه اسلامی ایرانی

اندیشه اسلامی ایرانی

تاریخ ایران اسلام

نسل کشی مردم آذربایجان بدست ترکان عثمانی

اشغال و قتل عام هولناک مردمان تبریز توسط ترکان خونخوار (993-986 ق) [964-957 خ



در طول دوره صفویه، بخش‌های غربی قلمرو ایران، به ویژه منطقه قفقاز و آذربایجان، بارها مورد حمله و هجوم همه‌جانبه سپاهیان عثمانی قرار گرفت. در این تجاوزها، بسیاری از شهرها و روستاهای مناطق یاد شده تصرف و تخریب و افراد بیشماری نیز قتل عام شدند. بنا به آگاهی‌های موجود در بیشتر منابع تاریخی ایران و عثمانی، تقریباً در تمام تهاجم‌های سپاه عثمانی، این مردم غیور خطه آذربایجان بودند که در صف مقدم جنگ و ستیز با عثمانی قرار داشتند. اوج ستیزه‌گری مردم آذربایجان در مقاومت مردم تبریز در برابر تصرف این شهر از سوی قوای عثمان پاشا، تجلی کرد؛ مقاومتی که سرانجام به قتل عام هولناک مردم این شهر توسط سپاه عثمانی منجر شد.
در طی این سال‌ها (998-986 ق) [969-957 خ]، بخش‌های وسیعی از غرب و شمال غرب ایران از قفقاز تا آذربایجان در معرض تهاجم‌های مکرر قوای عثمانی قرار گرفت و به تصرف آن دولت درآمد. قوای عثمانی در بیشتر حملات خود به شهرها و روستاهای ایران، با نهایت قساوت و بی‌رحمی به کشتار و قتل عام مردم ایران پرداختند. اوج قتل عام‌های آنها در سال 993ق [964 خ] در هنگام تصرف تبریز، در همین شهر صورت گرفت.

«قاضی احمد قمی» از قلت عام هفت و هشت هزار نفر از مردم بی‌گناه تبریز سخن گفته است. وی می‌نویسد:

تمامی ینکچریان خود را به کوچه‌ها و محل‌ها انداخته، هرکس را به نظر درآوردند به درجه شهادت رسانیده و از دیوار باغچه به خانه‌ها درآمده هرکس را که در نقب‌ها و زیرزمین‌ها پنهان شده بود، بیرون آورده به قتل رسانیدند (....) قریب هفت هشت هزار نفر به قتل درآورده، صد نفر از پیرزنان طعمه شمشیر ساختند و چند تن از سادات صحیح‌النسب و علما و صلحا در این قتل عام شربت شهادت چشیدند و اطفال شیرخواره را پای به شکم نهاده به عالم آخرت رسانیدند و موازی هفت هشت هزار نفر از ساده‌رخان مه لقا و دختران سمن سیما و زنان حورلقا و اطفال مسلمانان از تبریزیان اسیر نموده در میانه خرید و فروخت نمودند (...) مجملاً از ظهور اسلام تا غایت، این نوع قتل‌عامی بر زمره مومنین سمت ظهور نیافته بود و هیچ یک از سلاطین کفر جرأت به این امر شنیع نکرده بودند که از این عثمانِ [عثمان پاشا] بی‌ایمان نسبت به مسلمانان صادر شد...

این نویسنده در ادامه، ‌به نقل چند بیت شعر از میرجعفر تبریزی درباره کشتار مزبور پرداخته که در آنها، شاعر از کشتار مردم در ماه مبارک رمضان، ناله و فغان سر داده است

تبریز چو کربلا شد از شیون و شین
فرقی که بود همین بود در ما بین
کان بهر حسین در محرم بوده است
این در رمضان بهر محبان حسین
در آخر ماه روزه تبریز الحق
گردید چو کربلا ز خون ناحق
«اسکندر بیگ ترکمان» نیز در «عالم آرای عباسی» درباره قتل عام مردم تبریز سخنی کم و بیش مشابه قاضی احمد قمی گفته است. وی می‌نویسد:26
در اثناء تعمیر قلعه، عثمان پاشان در تبریز تجویز قتل عام نمود... رومیان به مجرد شنیدن آن کلمه، با تیغ‌های کشیده به شهر ریخته آغاز سرافشانی نمودند... رومیه در بیرون هرکس را دیدند به قتل رسانیدند و شروع در خانه‌ها کرده به هر خانه راه یافتند مردان را طعمه شمشیر بلا ساخته اموال و اسباب را نهب و غارت نمودند و بسیاری از نساء و صبیان را اسیر کردند. فریاد و فغان اطفال و عورات به فلک اثیر رسیده...»
علاوه بر مورخان ایرانی، برخی از مورخان عثمانی که بعضا خود نیز در هنگام تصرف تبریز حضور داشته‌اند، به صراحت به قتل عام مردم تبریز اشاره کرده‌اند. از جمله «حریمی» که رساله‌ای به نام «فتح تبریز» نوشته است، در دو قسمت از اثر خود به رفتار ددمنشانه قوای عثمانی با مردم تبریز این‌گونه سخن گفته است: عساکر:

از سحرگاه دست به هجوم همه‌جانبه زده، اموال و اسباب و دارایی اهالی شهر را چنان مورد غارت و چپاول قرار دادند که صد مرتبه بتر از عملی که تیمور در حمله به سیواس مرتکب شده بود را مرتکب شدند.

او ضمن اشاره به علت خشم سپاهیان عثمانی، به صراحت از قتل عام مردم تبریز این‌گونه سخن گفته است:
پیروزی ناچیزی که نصیب دشمن دین و گروه ضالین شد، موجب شادی و سرور مردم شهر تبریز گشت. آنها پس از آن، هرگاه عساکر روم را تنها می‌یافتند آنها را لخت می‌کردند و یا می‌کشتند. عساکر روم از این عمل به ستوه آمدند و لیکن از سوی حضرت سردار اجازه غارت و قتل عام مردم را نداشتند. اما ندایی در میان آنان پیدا شد که می‌گفت: عساکر روم از جانب رب‌العالمین مجاز به غارت و قتل‌عام مردم‌اند. از این رو عساکر از یک طرف هجوم همه‌جانبه آورده، زن و مرد بی‌شماری را که در شهر و در اردویشان بود، را قتل عام کرده و مال و منالشان را به غارت و یغما بردند.

از جمله مورخان معروف دیگر عثمانی که به واقعه تبریز به صراحت اشاره کرده‌اند یکی «مصطفی سلانیکی افندی» و دیگری «ابراهیم پچوی افندی» است. «سلانیکی» می‌نویسد:
مردم [تبریز] هرگاه عساکر را تنها می‌دیدند، درصدد انتقام برمی‌آمدند. مردم در دل عقده داشتند و به دنبال بهانه بودند تا داد خود را بستانند. از این رو به خواست خدا، بر زبان عساکر چنین جاری شد که این مردمان ستیزه‌جو را باید قتل عا کرد و الا اینها نه مطیع می‌شوند و نه تن به قبول حق می‌دهند[...] ناگهان یک روز آشوب و واویلایی به پا خواست، عامه عساکر اسلام سلاح برگرفته و گفتند قتل عامی به پا خواسته است [...] نخست شهر غارت و یغما شد و همراه با نهب و غارت، قتل عام مردم نیز عملی شد.
«پچوی» نیز در تاریخ خود به واقعه تبریز به صراحت اشاره کرده است. البته وی گروه‌هایی از مردم که از دم تیغ سپاه خونریز عثمانی گذشتند را به طور مشخص نام برده است. وی می‌نویسد:
عساکر، شهر را مورد هجوم همه‌جانبه قرار داده و به مدت سه روز و سه شب عموم مردم را قتل‌عام» کردند... عساکر هر که را از «سادات»،‌ «بزرگان»، «تجار»، و «اهل صنعت و حرف» یافتند «بی‌رحمانه» به قتل رساندند.

- اوروج بیگ بیات، دون ژوان ایرانی، ترجمه مسعود رجب‌نیا، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1338، ص 166
-نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس، چاپ کیهان، تهران، 1334، ج 1، ص 47.
4- اسکندر بیگ ترکمان، تاریخ عالم آرای عباسی، انتشارات امیرکبیر، ج 2، تهران، 1350، ج 1،‌ ص 221.
5-همان، ج 1،‌ ص 220.
6- نصرالله فلسفی، همان، ج 1، ص 58.
7-همان، ج 1، ص 48.
8-همان، ج 1،‌ ص 41-40.
9-اسکندر بیگ، همان، ج1، ص 231.
10-همان، ص

آیا دشمنی ایرانیان با عرب ها نژاد پرستی محسوب می شود ؟



نکته : این مطالب و صرفا جهت آشنایی با هویت و عقاید نژادی می باشد پس لطفا بدون تعصب این مطالب را مطالعه کنید .

 

هویت نژادی 

هویت قومی از اعتقادات و نژاد و باورها و ارزش ها و زبان تشکیل شده است

نسبت برتری یک نژاد بر نژاد دیگر به نسبت برتری عقاید و باورها و ارزش های آن نژاد بستگی دارد که شامل تقوا نیز می شود

و تقوا به عقاید و باور ها و ارزش ها مربوط می شود و هر چه باورها و ارزش های اعتقادی یک نژاد انسانی تر و به مبانی الهی نزدیک تر باشد تقوای آن نژاد بیشتر است و آن نژاد به دلیل همین عقاید و باورها از نژاد دیگری که عقاید نژاد پرستانه و ضد انسانی و ضد اخلاقی دارد برتر خواهد بود (برتری به دلیل عقاید انسانی و الهی که به تقوا مربوط می شود و نه بخاطر صرفا نژاد و رنگ پوست)


اگر ما ایرانی ها با عرب ها دشمنی داریم و از آنها کینه داریم به دلیل جنایاتی هست که عرب ها در حق مردم ما انجام دادند و هنوز هم به این جنایات افتخار میکنند جنایاتی که ریشه در باورها و ارزش های اعتقادی آنها دارد ارزش هایی مانند غارتگری و دزدی و تجاوز به مال و ناموس دیگران !


آنها هنوز هم این عقاید ضد انسانی و ضد اسلامی خود را حفظ کرده اند و آن را بخشی از هویت خود می دانند و عربی که چنین عقایدی نداشته باشد را ترد کرده و از میان خود میرانند و او را از خود نمی دانند ! آنها به شدت روی هویت خود که از چنین عقایدی سر چشمه میگیرد تعصب دارند و به آن افتخار هم میکنند !


که یکی از اصلی ترین این ارزش ها و عقاید عربی دزدی و غارت مال و ناموس دیگران است

ابتدا به اعتقاد عرب ها  در مورد دزدی و غارت اموال دیگران می پردازیم . دزدی در میان طوایف عرب یک افتخار و فضیلت محسوب می شد و می شود چرا که آنها از گذشته پیشرفت از راه غارتگری را روش و الگوی زندگی خود قرار دادند

((روشی که در آن به جای تلاش و پیشرفت برای رسیدن به یک چیز که قاعدتا زحمت زیادی دارد سعی کردند که با غارت مال و اموال دیگران به آن دست پیدا کنند))


کسب غنیمت های جنگی انگیزه اصلی اعراب مسلمان در جنگ ها بوده است.انگیزه اصلی اعراب در حمله به ایران گسترش دین مبین اسلام نبوده بلکه در واقع در نظراعراب مسلمان و اشراف عربستان جنگهای دایمی و کسب غنایم و تصرف اراضی وبدست آوردن اسیران برده از کشورهای همسایه از جمله ایران از فعالیت های تولیدی بشمار می رفته است

یکی از علل عمده شکست مسلمانان در جنگ احد (سال چهار هجری) در واقع این بود که نگهبانان و پاسداران (اعراب مسلمان) ارتفاعات به طمع غنایم سنگر های خود را ترک کرده و به جمع آوری غنایم مشغول شدند. تاریخ طبری جلد3 .صفحه 975-976-990-994

در جنگ (جبل الرمات) نیز بر خلاف دستور حضرت محمد (ص) لشکریان اعراب مسلمان برای کسب غنایم از جای خویش حرکت کردند و باعث شکست اعراب مسلمان گردیدند. اهمیت کسب غنایم در جنگ اعراب تا به انجا بود که در بعضی از جنگ ها مانند جنگ (حنین) که لشکریان اعراب مسلمان  بدون هیچ احترام و ملاحظه ای در برابر حضرت محمد (ص) می ایستادند و برای چگونگی تقسیم غنایم جنگی با پیامبر (ص) مجادله می کردند. (تاریخ طبری. جلد3. صفحه 1214-1216)


و در مورد تجاوز و ربودن زنان و دختران این عمل ریشه در شهوت پرستی بی غیرتی و هوسباز بودن اعراب دارد

البته در میان یک یا دو طایفه مانند طایفه پیامبر (ص) چنین عقایدی وجود نداشت زیرا آنها از طوایف عرب شده بودند که پیش تر به آیین حضرت ابراهیم علیه السلام  بوده اند 


عرب بر دو قسم است: عرب عاربه و عرب مستعربه


عرب عاربه به معنای عرب خالص است و عرب مستعربه، عرب غیر خالص هستند.(صحاح اللغه جوهری، ماده عرب). در مجمع البحرین در ماده عرب آورده است که عرب مستعربه، عرب هایی هستند که به زبان حضرت اسماعیل(ع) سخن گفته اند.


جوهری در صحاح اللغه گفته است که اولین کسی که به زبان عربی سخن گفت یعرب بن قحطان است و ریشه همه قبایل عربی یمن همین شخص است. (صحاح اللغه، ماده عرب). در مجمع البحرین این دیدگاه جوهری را آورده است. در کتاب لسان العرب هم آورده است که اولین کسی که خداوند زبان او را به زبان عربی به سخن آورد، یعرب بن قحطان است و این یعرب پدر و ریشه قبایل یمن است و همین قبایل یمنی را عرب عاربه می گویند.(لسان العرب، ماده عرب). در لسان العرب گفته است که حضرت اسماعیل در میان عرب عاربه نشو و نما یافت و به زبان آنان سخن گفت و اسماعیل پدر و ریشه عرب مستعربه است.(لسان العرب، ماده عرب).
بر اساس آنچه که مورخان و نسب شناسان گفته اند، مردم شبه جزیره عربستان در یک تقسیم بندی کلی به دو قسم تقسیم می شوند: جنوبیان و شمالیان. همه قبایل ساکن در یمن و اطراف آن را قبایل جنوبی و قبایل دیگر را که در جاهای دیگر عربستان ساکن بودند قبایل شمالی می نامند. قبایل جنوبی به یعرب بن قحطان می رسند و به این خاطر این قبایل را قحطانیان هم می نامند. قبایل قحطانی را عرب اصیل و خالص می گویند و اولین بار در میان اینها زبان عربی کنونی پیدا شد.
(این اطلاعات را می توانید در این کتابها ملاحظه کنید: صحاح اللغه، لسان العرب و مجمع البحرین. تاریخ اسلام، ج 1، ص 86 نوشته جعفریان، فروع ابدیت، ج 1، ص 16، چاپ اول، سیره ابن هشام، ج 1، ص 1 به بعد، چاپ مهر، اسلام و عقاید و آراء بشری، ص 237 به بعد، قبیله قریش، نوشته دکتر خضیر عباس الجمیلی، ص 48 به بعد، تاریخ العرب القدیم، نوشته شیخ احمد مغنیه، ص 6 به بعد، تاریخ العرب فی الجاهلیه نوشته دکتر رشید الجمیلی، ص 24 به بعد و نسب معد و الیمن، نوشته ابوالمنذر کلبی و غیر اینها).
از قبایل یمنی قبیله ای به نام قبیله جرهم به حجاز کوچ کردند و در حجاز مستقر شدند. حضرت ابراهیم، همسرش و پسرش اسماعیل را به مکه آورد و در آنجا اسکان داد و رفت. جناب هاجر و بچه کوچکش اسماعیل در آن بیابان تنها بودند و قبیله جرهم آنها را در آنجا دیدند و در همان جا ماندند. حضرت اسماعیل در میان قبیله یمنی جرهم که زبانشان عربی بود، رشد کرد و از بچگی زبان عربی را مانند زبان مادری یاد گرفت. پس از آن فرزندان حضرت اسماعیل همه به زبان عربی سخن می گفتند. در طول زمان نسل حضرت اسماعیل رو به فزونی گذاشتند و قبایل زیادی به وجود آمدند. این قبایل را عرب مستعربه می گویند.
اگر از حضرت اسماعیل آغاز کنیم و به طرف پیامبر اسلام بشماریم به شخصی به نام عدنان می رسیم. همه قبایل شمال را که عرب مستعربه هستند، قبایل عدنانی هم می گویند:
حضرت اسماعیل = نابت = یشجب = یعرب = تیرح = ناحور = مقوم = ادد = عدنان = معد = نزار = مضر = الیاس = مدرکه = خزیمه = کنانه = نضر = مالک = فهر = غالب = لوی = کعب = مره = کلاب = قصی = عبد مناف = هاشم = عبد المطلب = عبد الله = حضرت محمد(ص).
همانطوری که ملاحظه می کنید پیامبر اسلام(ص) با بیست و یک واسطه به عدنان می رسد و بر این اساس پیامبر ما عدنانی است و همه قبایل عدنانی، عرب مستعربه هستند و با این محاسبات، پیامبر اسلام(ص) در اصل عرب نبودند و جد بیست و هشتم آن حضرت عرب شده است.
(این اطلاعات، در همان منابع و مآخذ آمده است).



پیامبر اکرم(ص) از سلاله حضرت ابراهیم (ع) است ولی حضرت ابراهیم علیه السلام عرب نبوده است، وقتی حضرت اسماعیل وارد طایفه جرهم در اطراف مکه شد، با آنان ارتباط خویشی برقرار کرد و طایفه آنان را مستعربه می گفتند. در ضمن عرب بودن یا نبودن به دو معنا است:

الف: لغت و زبان عربی داشتن

ب: نژاد عربی داشتن

پیامبر اکرم (ص) به معنای اول عربی بود و به معنای دوم از جانب پدر غیر عربی و از نژاد حضرت ابراهیم(ع) محسوب می شود. البته عرب جاهلی دو دسته بودند:

1- قحطانیان، فرزندان یعرب بن قحطان و بومیان یمن و جزیره العرب بوده که عرب عاربه نامیده می شدند.


2- عدنانیان، فرزندان حضرت اسماعیل بن ابراهیم(ع) بوده که نتیجه ازدواج حضرت اسماعیل(ع) با طایفه جرهم بوده و اینان را عرب مستعربه می گویند و طوایف فراوانی از آنان پدید آمد که معروف ترین آنها همان قریش است و بنی هاشم از قریش می باشند.

این نکته را هم یادآوری می کنیم که در کتاب [تاریخ تحلیلی اسلام] نوشته دکتر سید جعفر شهیدی، عرب قحطانی و عرب عدنانی، به شکل دیگری معرفی شده اند. در این کتاب عرب قحطانی را عرب ناخالص و عرب عدنانی را عرب خالص معرفی کرده اند در حالی که بر عکس این است و عرب قحطانی عرب خالص هستند و عرب عدنانی عرب غیر خالص هستند. پیامبر اسلام(ص) به عرب عدنانی مربوط است و در نتیجه عرب ناخالص می شود.


بگذریم

همان طور که گفته شد عرب ها به شدت هوسباز و شهوت پرست بودند و در میان آنها رایج بود که عربی عرب دیگری را می کشت تا زن او را صاحب شود و این هم برای آنها یک فضیلت و افتخار محسوب می شود پس از ظهور اسلام هم نظیر چنین مواردی در میان اعراب فرآوان یافت می شود تا در زمان حمله اعراب به ایران که عرب ها اوج وحشیگری و غارتگری و تجاوزگری به مال و ناموس دیگران را آن گونه که در خور شهرت شان بود به نمایش گذاشتند


عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد: فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند.شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند


دقیقا نظیر جنایاتی که عرب های داعش در حق کردها و مخصوصا ایزدی ها میکنند



به گزارش خبرنگار بولتن نیوز از اقلیم کردستان عراق، پس از آنکه داعشی ها،شهر شنگال را اشغال کردند،اعلام شد که داعش 500 زن کرد ایزدی را اسیر کرده که بعدها آمار به 510 زن رسید و این 510 زن کرد اقلیت ایزدی،توسط داعش در مساجد این شهر به قیمت هر زن 100 هزار دینار فروختند.
زنانی نیز که حاضر نشدند،مسلمان و یا کنیز داعشی ها شوند،کشته شده اند

 




بازار مخصوص فروش زنان ایزدی و مسیحی در نینوا عراق


فروش زنان ایزدی به عنوان کنیز



داعش زنان غیر مسلمان اعم از مسیحی و ایزدی را به دید غنایم جنگی می نگرد و هر کدام رابا قیمت خاصی به فروش می رساند.
به گزارش شفقنا به نقل از البلد؛ رسانه های گروهی عربی و بین المللی در مدت اخیر اقدام به انتشار برگه ای با مهر رسمی داعش کردند که در آن قیمت زنان اسیر مسیحی و ایزدی ذکر شده است.
قیمت اسیران زن با توجه به سن آن ها به این ترتیب آمده است



نکته قابل تامل این است که چرا برخی ها با تمام توان سعی دارند این جنایات را به آمریکا و اسلام آمریکایی نسبت دهند ؟!

و اعراب را تبرئه کنند غافل از اینکه این جنایات وهابی ها و داعش ریشه در باور ها و ارزش های اعراب دارد و آمریکا فقط توحش آنها را بهینه سازی و جهت دار کرده است


اعراب بویی از اسلام نبرده اند و نخواهند برد


در سال 92 بیش از 2500 عرب به اصطلاح شیعه خوزستانی وهابی شدند



زیرا اعراب شیعه هم عقاید و ارزش های خود (که به آن اشاره شد) را مهم تر و با ارزش تر و مقدم بر مبانی تشیع می دانند که بعضا ضد عقاید نژاد پرستانه آنهاست

آنچه که گفته شد تنها بخشی از عقایدی بود که هویت اعراب را تشکیل می دهد آیا می توان به این عقاید ضد انسانی احترام گذاشت ؟ (با اینکه بعضی ها احترام میگذارن) !
سایر عقاید و رسوم ضد انسانی اعراب را بیان نمی کنم چرا که می دانم تا همین جا هم مرا به نژاد پرستی و اسلام ستیزی و تفرقه افکنی و هر چیزی که در ذهنتان هست متهم کرده اید


فقط خدا میداند که پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) چه عذاب هایی از دست این قوم شیطان کشیدند تا به اعراب متعصب بفهمانند که این عقاید ضد انسانی خود را کنار بگذارند اما به غیر از معدودی هیچکدام عقاید خود را نه تنها کنار نگذاشتند بلکه حتی حاضر به اصلاح کردن آن هم نشدند ! و یا پنهانی و غیر مستقیم به این اعمال ادامه دادند و اهل بیت (ع) را به آن اشکال به شهادت رساندند


فراموش نکنید که امام حسین (ع) در کربلا خطاب به لشکر عمر سعد فرمودند :

گوش ندادن شما به حرف من بخاطر این است که شکم های شما از مال حرام پر شده است


امام صادق (ع): چون قائم ما خروج کند بین او و عرب چیزی جز شمشیر نخواهد بود - بحارالانوار ج ۵۲



آیا ایرانیان چه پیش از اسلام چه پس از اسلام چنین اعتقادات ضد انسانی و ضد اسلامی داشته اند ؟


ما منکر این نیستیم که اشکالاتی ولو جزئی داشتیم و این کاملا طبیعی و منطقی هست چرا که بی عیب خداست اما متاسفانه خیلی از ما ایرانی ها با منطق 0 یا 100 ( منطقی که در آن یک طرف باید دیو باشد یک طرف فرشته ) به همه چیز نگاه میکنیم چنانکه وقتی سخن از جنایات اعراب وسط می آید فورا عده ای در مقابل این موضوع جبهه گرفته و با تمام توان از اعراب دفاع میکنند و برای این کار خود از هیچ توهین و تهمتی دریغ نمی کنند در نظر این افراد تمام عرب های دنیا باید کافر محض باشند تا ما با آنها را دشمن خود بدانیم و اگر یک عرب خوب در دنیا وجود داشته باشد ما بازهم نباید از جنایات و وحشیگری های اعراب سخنی بگوییم و از اعراب کینه ای داشته باشیم تا به آن یک نفر بر نخورد ! (یعنی به عقیده این افراد آن یک عرب ارزشش از کل مردم ایران بیشتر است ) و این خود یک نمونه بارز نژاد پرستی از نوع بیگانه پرستی است که قالب دینی هم پیدا کرده


اما همین که نوبت به هویت ایرانی و آریایی می رسد بیگانه پرستان انتظار دارند که تمام آریایی ها معصوم و بی عیب باشند ! و اگر ذره ای ایراد جزئی داشته باشند می گویند که باید هویت نژادی خودمان را کنار بگذاریم ! و بین اسلام و هویت آریایی یکی را انتخاب کنیم در صورتی که این دو هیچ تضادی با هم ندارند و اگر فرضا اشکالی میان برخی از ما رواج داشته و ما اکنون آن اشکال را اصلاح کرده و یا به کل آن باور غلط را کنار گذاشته ایم و اکنون مسلمانیم در نظر این افراد متحجر باز هم فایده ندارد و باید کل هویت و فرهنگ و نژادمان را کنار بگذاریم به چنین اشخاصی باید گفت که فرهنگ ایرانیان قبل از اسلام را با فرهنگ سایر کشورها در همان زمان و حتی با فرهنگ اعراب پس از اسلام مقایسه کنند و یا رفتار ایرانیان پیش از اسلام با مردم کشور شکست خورده را با رفتار اعراب پس از اسلام با مردم کشورهایی که به آنها حمله میکردند را با هم مقایسه کنند که در آن زمان هم غارتگری و کشتار و تجاوز به مال و ناموس دیگران در فرهنگ ایرانیان جایی نداشت به همین خاطر بود که ایرانیان خود اسلام آسمانی را پذیرفتند و حساب آن را از اسلام عربی جدا کردند و این را هم دوباره یادآوری میکنم که علت دشمنی ما با اعراب هیچ ربطی به رنگ پوست ندارد ! هر شخص با غیرت و با شرفی از شنیدن جنایاتی که عرب ها در حق مردم ما کردند خونش به جوش می آید و این ربطی به نژاد پرستی و تحقیر دیگران بخاطر رنگ پوست ندارد ! آخر مگر می شود نسبت به کسانی که به خاک و ناموس کشور ما تجاوز کرده اند و هنوز هم به این جنایات خود ادامه داده و به آن افتخار میکنند کینه ای نداشت ؟ این نهایت بی شرفی و بی غیرتی اشخاصی را می رساند که هرگاه کسی از جنایات اعراب سخن می گوید آن شخص را که بخاطر تجاوز اعراب به خاک و ناموس کشورش خشمگین و غیرتی شده را به نژاد پرستی و تفرقه افکنی متهم میکنند ! بیگانه پرستی و ایرانی ستیزی این افراد تاحدی جدی است که برخی از آنها کلا منکر حمله اعراب به ایران شدند و یا می گویند که اصلا هیچ جنایتی صورت نگرفته و اعراب با اسیران رفتاری انسانی داشته اند ! اما به این نکته اشاره نمی کنند که اعراب اصلا برای چه به ایران حمله کردند ؟ (مگر غیر از این بود که برای غارت مال و ناموس ایرانیان به ایران حمله کردند ؟ و آن هم به دستور خلیفه دوم که طی خطبه ای به اعراب گفت که ی مسلمانان من شما را از زبان پیامبرتان به گنج ها خسروان و زنان زیبای مجوسان بشارت میدهم بروید و مال و ناموس ایرانیان را غارت کنید)



حکم کنیزی گرفتن زنان در قرآن



مگر اسلام نگفته است که هیچگاه آغازگر جنگ نباشید ؟ کجای اسلام گفته است که به کشورهای دیگر حمله کنید مال و ناموس آنها را غارت کنید و مردانشان را گردن بزنید و زنانشان را به کنیزی ببرید ؟ اسلام فقط اجازه دفاع از قلمروی مسلمانان را داده است و حکمی که قرآن در مورد کنیزی گرفتن زنان صادر کرده است مربوط به زمانی می شود که زنانی در حمله به خاک مسلمانان شرکت داشته باشند و چنانچه این زنان در شرایط ذکر شده اسیر شدند آنها را به عقد خود در آورید و رفتاری انسانی با آنها داشته باشید به جای اینکه آنها را زندانی کنید که در این صورت ممکن است به آنها تجاوز شود و برخورد غیر انسانی با آنها صورت گیرد این است حکم قرآن در مورد کنیزی گرفتن نه اینکه به کشوری حمله کنید مردمانش را نسل کشی کنید به زور وارد خانه مردم شده و دخترانشان را به کنیزی ببرید و هرکس مخالفت کرد گردنش را زده و زنش را هم به همراه سایر فرزندانش به بردگی ببرید ! آیا این اسلام است ؟ آیا این اعمال شباهتی به عقاید عربی که در ابتدا به آن اشاره کردم ندارد ؟


(آیا اکنون نمی توان این نتیجه را گرفت که عرب نه تنها بویی از اسلام نبرده است بلکه نام اسلام را هم به لجن کشیده است ؟)


چنان که خداوند در قرآن کریم سوره توبه آیه 97 می فرماید :

{الأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ}


(عربهای  کافرتر و منافق تر از دیگرانند و به بی خبری از احکامی که خدا بر پیامبرش نازل کرده است سزاوارترند و خدا دانا و حکیم است)


آیا زبان بهشتیان عربی و زبان جهنمیان عجمی است ؟




به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، یکی از کلیپ‌هایی که چندی است در شبکه‌های مجازی مورد توجه قرار گرفته است بخشی از سخنان سیدمرتضی خاتمی خوانساری در برنامه این شب‌ها درباره زبان اهل بهشت و اهل جهنم است. در این کلیپ چنین مطرح می‌شود که «زبان اهل بهشت به زبان عربی است و زبان اهل جهنم، زبان عجم است





* توضیحات کارشناس تلویزیون درباره اظهاراتش

خاتمی خوانساری در پاسخ به سؤال خبرنگار فارس در توضیح این مسئله گفت: سخن از اینجا آغاز شد که چرا تلقین میت را به زبان عربی می‌خوانیم که در این زمینه می‌توان به آیات ابتدایی سوره مبارکه «الرحمن» مبنی بر «الرَّحْمَنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ، خَلَقَ الإنْسَانَ، عَلَّمَهُ الْبَیَانَ» اشاره کرد. بر اساس این آیات، تمام زبان‌ها را پروردگار به انسان‌ها آموخت و اصولاً همه بیان‌‌ها مخلوق خداوند هستند و از زمان حضرت آدم صفوةالله، خداوند زبان عربی را به او تعلیم داد. همچنین هیچ زبانی به اندازه زبان عربی توسعه ندارد و تمام جهانیان نسبت به فصیح‌بودن زبان عربی آگاه هستند.

وی افزود: یکی از قوانین عالم آخرت این است کسی که اهل بهشت است هنگام مرگ، خداوند زبان او را به زبان عربی بر می‌گرداند، همینطور کسی که اهل جهنم باشد حتی با وجود عرب‌زبان بودن هم، باز خداوند زبان او را به غیرعربی تغییر می‌دهد.

خاتمی خوانساری اظهار داشت: شیخ طبرسی صاحب تفسیر مجمع‌البیان در ذیل آیه 195 سوره مبارکه شعرا مبنی بر «بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُّبِینٍ» به شرح این واژه پرداخته و از قول پیامبر اکرم(ص) نوشته است: «لسان اهل بهشت، عربی است» که در توضیح این روایت می‌توان گفت جایی که انسان‌های بسیاری جمع هستند و تجمع می‌کنند اگر همه آنها به یک زبان صحبت کنند طبیعتاً بهتر می‌توانند مفاهیم را به یکدیگر منتقل کنند از این رو بالأخره باید یک زبان واحد باشد لذا چه تأثیری دارد که کدام زبان اعم از ترکی، فارسی، انگلیسی و ... باشد.

وی با بیان اینکه در آیه دوم سوره مبارکه یوسف آمده «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» و زبان محاوره‌ای عرب، زبان عربی بوده است، ابراز داشت: عبدالله بن عباس از حضرت رسول(ص) روایت می‌کند که ایشان می‌فرمایند: قال احب العربیّ لثلاث: لانی عربی و القرآن عربی و لسان اهل الجنة عربی؛ من خودم عرب هستم، قرآن به زبان عربی نازل شده و زبان اهل بهشت نیز عربی است



* نقد مدعا توسط یک کارشناس قرآنی

در این میان گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام سعید بهمنی عضو هیئت علمی مرکز فرهنگ و معارف قرآن داشتیم که وی در نقد سخنان خاتمی خوانساری مطالبی را عنوان کرد و گفت: زبان «عربی» از نظر لغوی یعنی «روشن»؛ زبانی که مردم با آن به روشنی سخن می‌گویند و ابهامی ندارد.

وی اظهار داشت: به طور مثال ما می‌توانیم در عالم رؤیا مردم کشورهای دیگر را ببینیم و به زبان فارسی با آنها تکلم کنیم و برای افراد بسیاری این اتفاق صورت گرفته که حتی با زبانی غیر زبان فارسی در عالم خواب و رؤیا سخن گفته‌اند در حالی که در عالم بیداری اطلاعی از آن زبان ندارند. همچنین در روایات اسلامی خواب به آخرت تعبیر شده است لذا آنچه در قالب رؤیا اتفاق می‌افتد انتقال معانی است به هر زبانی که باشد

رئیس گروه علوم قرآنی مرکز فرهنگ و معارف قرآن عنوان کرد: وقتی خداوند متعال در آیه 65 سوره مبارکه یاسین می‌فرماید: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»؛ امروز بر دهان آن‌ها مهر می‌نهیم‌، و دست ایشان با ما سخن می‌گویند و پاهایشان کارهایی را که انجام می‌دادند، شهادت می‌دهند. آیا منظور از سخن گفتن اعضاء و جوارح انسان در روز قیامت به زبان عربی است؟! خیر، بلکه انسان‌ها در عالم آخرت، معانی را منتقل می‌کنند.

وی یادآور شد: یک حافظه کامپیوتری یا لوح فشره را فرض کنید که حاوی اطلاعاتی است و این اطلاعات به همان زبانی که ذخیره شده‌اند، نمودار می‌شوند و مهم این است که همه انسانها با زبان‌های مختلف آشنا بوده و یا همگی به یک زبان حقیقت با هم سخن بگویند. اینکه چه زبانی در آن عالم قیامت حاکم است، فقط باید از طریق زبان وحی و حضرت رسول(ص) بیان شود.

حجت‌الاسلام بهمنی گفت: روایتی که آقای خاتمی خوانساری در استدلال عربی‌بودن زبان اهل بهشت فرموده‌اند جزو روایات ضعیف است. در بیان روایات باید از راویان شیعه راستگو به نقل روایت بپردازیم از این رو روایتی که ایشان در سخنان خود به آن استناد می‌کنند مبنی بر اینکه حضرت رسول(ص) می‌فرمایند: «قال احبوا العربیّ لثلاث: لانی عربی و القرآن عربی و لسان اهل الجنة عربی»، روایت صحیحی نیست بدین معنا که تمام سلسله روایان حدیث باید شیعه راستگو باشند و این روایت از جانب اهل سنت نقل شده است اما ما روایات اهل سنت را نیز می‌پذیریم به شرطی که ثقه باشند در حالی که روایان این حدیث به دروغگویی توصیف شده‌اند و خودِ اهل سنت آنها را تکذیب می‌کند.

وی تصریح کرد: علاوه بر این، روایت فوق از جمله روایات مرفوعه است یعنی یک سلسله سند از آن حذف شده است مثلاً فردی که در قرن سوم می‌زیسته نمی‌تواند از قول حضرت رسول(ص) روایت نقل کند و بگوید من از پیامبر این حدیث را نقل می‌کنم. بنابراین اِشکال روایت «قال احبوا العربیّ لثلاث: لانی عربی و القرآن عربی و لسان اهل الجنة عربی» بسیار زیاد است و هیچ اهل فنی به چنین روایتی استناد نمی‌کند مگر اینکه تأییدات دیگری همچون آیات قرآن کریم داشته باشد یا سایر روایات از آن حمایت کنند. متأسفانه گاهی اوقات برای تأیید مسائل قدسی به سراغ مسائل و سخنان بسیار ضعیف می‌روند.

رئیس گروه علوم قرآنی مرکز فرهنگ و معارف قرآن با اشاره به آیات ابتدایی سوره الرحمن ابراز داشت: «بیان» با «زبان» متفاوت است و منظور از بیان در این سوره، زبان نیست چرا که ما می‌توانیم با یک نقاشی و با یک حرکت، مفهومی را به دیگران انتقال دهیم و خداوند، قوی بیان کردن و قوی منتقل کردن معانی را به انسان‌ها آموخته است.

* لزوم دقت بیشتر در دعوت از کارشناسان برنامه‌های مذهبی

از آنجایی که رسانه ملی، رسانه‌ای با سطح فراگیری بسیار بالاست و همه اقشار جامعه اعم از خاص و عام مخاطب آن هستند، به نظر می‌رسد طرح برخی مطالب شاذ و شبهه‌برانگیز در رسانه ملی نه تنها جایز نیست که از بن اشتباه است.

شایسته است تلویزیون در دعوت از کارشناسان مذهبی و تاریخی دقت بیشتر به خرج دهد، همچنین مدعوین نیز بیش از پیش در بیان امور اعتقادی و دینی حساسیت به خرج دهند تا ناخودآگاه موجب تشویش اذهان عمومی جامعه و یا دلزدگی از دین نشوند

صمدی آملی : یزید و قاتلان امام حسین (علیه السلام) هم به بهشت می روند !

                                              


در راستای بسط و تشریح نظریه فلسفی و عرفانی وحدت وجود و مبانی ابن عربی  که معتقد است فرعون طاهر و مطهر از دنیا رفت و گوساله پرستی قوم موسی عین خدا پرستی بوده و همچنین برخی که میگویند شیطان رئیس الموحدین به شمار می رود ، شمر و عمر سعد و یزید هم در زمره بهشتیان قرار گرفتند.

 

آقای صمدی آملی شاگرد خاص و برجسته جناب آقای حسن زاده آملی در سخنانی  با ذکر مقدماتی فلسفی و عرفانی  به تبرئه و تطهیر قاتلان ابا عبدالله الحسین علیه السلام پرداخته و اظهار میدارد در حالی که در قیامت همه منتظر به جهنم رفتن شمر و یزید و عمر سعد هستند، مشاهده می شود که امام حسین دست اینها را گرفته و به بهشت می برد!

 

 

کلیاتی از بحث آقای صمدی آملی :

آقای حسن زاده اعتقاد دارند که ماهیت هم تشکیکی است . که منشا این سخن اسفار ملاصدرا است . اگر این قضیه که می فرماید عین ثابت را می شود عوض کرد ثابت باشد ، آنوقت می بینیم قبل از اینکه ما برویم بهشت ، یزید و یارانش رفته اند .

 

حتی آیه قرآنی که با این معنا در تضاد است با تفسیر انفسی حل می شود . مردم بیچاره دارند آنها را لعنت می کنند. همه می خواهند شمر و قاتلین را دور کنند ولی امام حسین علیه السلام می گوید بیا!

 

 

ای عزادار این لعنت کردن ، کمال برای خودت است. با لعن کردن ، خودت به کمال می رسی. آنها(شمر و یزید و…) که دین و ناموس خدا را نابود نکردند .

 

آنها در روز قیامت برهان اقامه میکنند! و می گویند: اگر من نبودم شما عزاداری نمیکردید.الان ما چقدر باید متشکر شمر باشیم . اگر شمر قتال با سید الشهدا (علیه السلام) را رها می کرد چه میشد؟ حالا حضرت (علیه السلام) چند سال بیشتر عمر میکرد!

 

جناب نوح ۹۰۰ سال زحمت کشید ۷۰ نفر و امام حسین ۷۲ نفر ولی شمر با این کارش این همه خیل عزادران را جذب کرد!

حالا می بینید حق شمر هم هست اینهمه بالا بیاید. استعدادهایی در آنها (شمر و یزید و…) دیده میشود که معلوم میکند آنها هم چیزهایی دارند!

بله بله؛ منتها آن که در ذهن ما هست که جهنم آنها، این حرفی نیست؛ آری این عین ثابتش تا عوض بشود جان را به لب می آورد؛ …

نسبت اسلام ، ملی گرایی و عرب زدگی- پروفسور غلامحسین دینانی


دکتر دینانی اگر چه در رسانه های رسمی بسیار حاضر می شود اما از راحت انتقاد کردن هراسی

ندارد.



مخاطب انتقادهای صریح او دینداران و

مسلمانانی هستند که به قول او ، به اسلام عربی تحت سیطره فرهنگ عرب ایمان دارند نه به اسلام آسمانی ، محمدی و علوی. او در جای جای این گفت وگو تاکید دارد که دوگونه اسلام از آغاز رسالت پیامبر تا امروز که به نام اسلام طالبانی رائج است، وجود داشته و دارد. مدافعان و بزرگ شده های فرهنگ عربی با هرچه به نام فرهنگ ایرانی است سازگاری ندارند و با هرچه به نام ملیت است، مخالفت می کنند. ریشه ها و علل این مساله را با او بررسی کرده ایم.

بخشی از گفت وگوی ما را با این استاد برجسته فلسفه می خوانید

*****************

بحث ما درباره نوروز و آیین های نوروزی است که از سوی برخی به نام اسلام با آن مخالفت های می شود؟

اینها از دو رویکرد به اسلام و تفکرات اسلامی ناشی می شود. بعضی ها فکر می کنند هر چه ملی است اینها را ایرانی ها ساخته اند. این مسئله است. ما قبل از اسلام خیلی چیزها داشتیم. برخی می خواهند بگویند نیست. واقعیت است که در این مملکت بعضی از نوروز خیلی خوششان نمی آید. حرف و کلامشان نفوذ هم دارد. پس می گویند قبل از اسلام هر چه بوده کفر بوده و چرا می خواهید کفر را زنده کنید؟ بعضی ها فقط خوانده اند " ضرب زید عمرا" یعنی فقط عربی خوانده اند و محب عرب می شوند. اینها اساسا با ادبیات و فرهنگ پارسی آشنا نیستند. با فرهنگ ایرانی آشنا نیستند.

می دانید تحت فرهنگ عربی درمی آیند. ذهنیتشان می شود عربی . نه اسلامی . این عربی شدن با اسلامی شدن دو چیز است. بعضی ها زندگی شان، فکرشان، فرهنگشان و همه خمیرمایه شان عربی شده. نه اسلام محمدی. اسلام محمدی با اسلام عربی فرق دارد. حضرت محمد هم معجزه اش این است که از بین همین عرب های سوسمار خور، اسلام انسان ساز آسمانی را جا انداخت و گرنه معجزه نداشته است. ما به آسمانی بودن حضرت باور داریم.

وهابیت و اسلام القاعده مال همین عرب هاست . این فرهنگ عربی است. نه اسلام آسمانی. در طول این 14 قرن یک متفکر و فیلسوف عرب برای من پیدا کنید. اینها خلفای شان هم عربی بوده اند. فرق خلفا با علی این بود که اسلام علی، اسلام محمدی و اسلام آسمانی بود. نه عربی. من صریح می گویم که به حضرت علی ارادت دارم. نه به این عرب ها. چرا. چون علی یک انسان آسمانی است.

من ناسیونالیست نیستم اما به اسلام عربی هم مخالفم. می گویند چرا این طور می گویی؟ من نمی گویم. تاریخ و اندیشه انسان این را می گوید. بله که به علی ارادت دارم. این علی و فرهنگ اهل بیت است که با فرهنگ ایرانی و با همه فرهنگ های جهان تعامل و تفاهم دارد. والا مطمئن باشید اسلام عربی با هیچ فرهنگی کنار نمی آید. اسلام طالبانی با هیچ فرهنگی کنار نمی آید. امروز خطری که ما را تهدید می کند همین است.

اسلام علی را با اسلام عربی اشتباه بگیریم. اسلام عربی نه با نوروز بلکه با هیچ بخشی از فرهنگ ایرانی ما سازگار نیست. اینجاست که من به اینها که با نوروز و فرهنگ ایرانی مخالفت می کنند می گویم ببینید آدم از اول هر چه یاد می گیرد، به آن عشق می ورزد. برخی از این علمای ما که با نوروز مخالفت می کنند به این دلیل است که اینها فرهنگشان عربی شده. از اول عربی می خوانند و عربی فکر می کنند. فکر نمی کنند که قرآن آسمانی است حالا به زبان عربی هست، خب باشد. آسمانی بودن با عربی بودن دو تاست.

توجه فیلسوفان مسلمان ما به بن مایه های فرهنگ ایرانی چگونه بوده است؟

فیلسوفان ما همه به فرهنگ ایرانی توجه داشته اند. حالا ملاصدرا کمتر توجه داشته. خیام و دیگران، بیشتر. مثلا ببینید خیام منجم ایرانی بوده و تقویم جلالی را او تنظیم کرده است. خیام هیئت دان و ریاضی دان بی نظیری بوده که الان اسمش در ناسا هست.
اما در راس همه آنها ابن سینا قرار دارد که رساله نور را نوشته.

برای اینکه نور اصلا اولین بار در ایران مطرح شده است. قرآن هم خدا را نور معرفی کرده است. کلمه واجب والوجود و این دست کلمات یونانی است. اولین بار حضرت زرتشت، نور را مطرح کرده در عالم و اینها فکر می کنند که او مشرک بوده است. خیلی ها زرتشت را مشرک میدانند در حالی در حالی که اصلا مشرک نبوده و اولین موحد ایرانی پیش از همه اینهاست. خود ابن سینا هم از همه آیات قرآن آیه نور را تفسیر کرده است.

غزالی هم کتابی دارد به نام مشکاه الانوار. غزالی با اینکه متکلم و اشعری است و در بغداد تحصیل کرده اما این کتاب را درباره ایران نوشته که خیلی کتاب مهمی است. سهروردی که اصلا خودش را محیی و احیا کننده حکمت خسروانی می داند و بعد هم خود را تابع ابن سینا می داند. از طرفی ابن سینا مشایی نبوده و هزار سال است که به غلط این حرف را گفته اند.

ابن سینا در جایی گفته که : "این فلسفه ای که نوشتم و در شفا موجود است فلسفه عامه است. فلسفه ای که رسمی بوده و از یونان آمده و ما هم نوشتیم، برای اینکه نخواستیم مخالفت کنیم. اما ما به فلسفه دیگری دست یافتیم که عامه نمی دانند." این فلسفه 40 مجلد بوده که این اثر موجود نیست چرا که در حمله سلطان محمود از بین رفته است. مسعود غزنوی که آدم متعصبی بوده ، خانه ابن سینا را در این حمله آتش زده و این چهل مجلد سوخته. اگر این مجلد به ما می رسید ما الان فرهنگ دیگری داشتیم. این مجموعه درباره ایران بوده، همین آثاری هم که از او به رسیده رگه های ایرانی دارد مثل سلامان و الابصال، حی ابن یقظان و خود اشارات، مقامات العارفین که اشاراتی به حکمت ایران باستان دارد. سهروردی هم می گوید من پیرو ابن سینا هستم از جایی شروع کردم که او آنجا ختم کرد.

آن طور که تاریخ نشان می دهد در آن زمان در کل جهان، فقط حکمت ایران و یونان مطرح بوده است.

دقیقا درست است. در همین یونان کوچک و آتن پایتخت یونان بوده که البته هنوز هم هست چقدر حکمت وجود داشته. در کل اروپا، انگلیس و فرانسه ای نبوده. آن زمان اینها همه وحشی بودند. تنها جایی که در مغرب زمین حکمت داشته، آتن بوده است. آتن ارسطو و سقراط و افلاطون و هراکلیتوس داشته. ایران هم آن موقع هم حکمایی داشته. خود زرتشت یک حکیم بزرگ بوده است.

اینکه گفته می شود زرتشت پیامبر نبوده و کافر بوده صحیح است؟

خیر. اصلا. دقت کنید که در ایران حکیم و پیغمبر یک معنا داشته اند. پیغمبر به معنی پیام آور آسمانی است. چرا که حکمتش حکمت الهی بوده، حکیم همان است که یهودی ها به آن خاخام می گویند. در حکمت هم تبادلی بین ایران و یونان بوده است. در چین و هند هم خبرهای کمی بوده اما نه به اندازه ایران و یونان، این دو کشور از نظر فرهنگی در کل جهان مطرح بودند و در همین حال جنگ هم داشتند. ایران و یونان 3 جنگ داشته اند که چند بار ایران یونان را شکست داد و بعد اسکندر آمد، ایران را شکست داد. که ما اسکندر را بزرگ کردیم و لقب ذوالقرنین به او دادیم در حالیکه او مردک ضحاکی بود که هر چه بلا بود به سر ایران او آورد.

خشایارشاه در این جنگ ها تا آکروپلیس رفت. من وقتی در بلغارستان بودم، همانطور که می دانید مرز یونان است. دیدم بلغاری ها خیلی ایران را دوست دارند و برخی خود را ایرانی می دانستند، من پرسیدم چطور؟ گفتند وقتی خشایار شاه لشگر کشید به یونان در راه بازگشت عده ای از لشگریانش اینجا ماندند و بنابراین ما از نسل همان ایرانی ها هستیم.

بنابراین حکمای ما بسیار بودند اما گمنام هم بودند و بسیاری از آثار آنها هم از بین رفته در واقع بعد از اسلام این اموی ها لودند که سوزاندند که امروز در واقع همین القاعده هستند. این القاعده که الان به وجود نیامده. این طالبانی ها همیشه بوده اند. هر چه آثار ایرانی بود، چندین بار سوزاندند به خصوص آثار دینی و مذهبی ما را. این ها ریشه هایشان همه همان فرهنگ عربی اموی است که اول اشاره کردم. بنابراین آثار ایران نمانده اما بسیاری از آثار یونان مانده. این یک مسئله است.

مسئله دوم این است که مورخ بزرگی مثل هرودوت یونانی بوده است. درباره این سه جنگ هم نوشته اما طبعا چون یونانی است به نفع یونان نمی نویسد. اگر چه به ضرر ایران نوشته اما حداقل اسم ایران هست . عنادهایی بوده و دشمنی های که موجب شده تاریخ را مغرضانه بنویسد اما باز هم ما از هرودوت می فهمیم که ایران چه نقشی داشته. می پرسند از کجا می گویید آثار ایرانی ما را سوزانده اند و انکار می کنند. من می خواهم قیاسی برای شما بگیرم. ببینید نزدیک سه سال طالبان بر افغانستان حکومت کرده است. طالبانی که تربیت شده اموی ها هستند. در همین مدت 3 مجسمه بزرگ بودا را که میلیاردها تومان قیمت داشته منفجر کرده اند. یک استاد دانشگاه کابل به من گفت که هر چه کتاب فارسی بود آتش زدند. شما حساب کنید که 1400 سال ما این مسئله را داشته ایم.

آمدند آثار ما را از بین بردند،آنوقت تا حرف می زنیم می گویند شما ناسیونالیست هستید. ما ناسیونالیست نیستیم. دفاع از قوم و قبیله که نمی کنیم . من از فرهنگ دفاع می کنم. دفاع از فرهنگ که عیب ندارد. ما دارای فرهنگ غنی بودیم و به همین دلیل ایرانی ها اسلام را بهتر از عرب ها فهمیدند. هنوز هم بهتر می فهمند. گسترش اسلام با قلم ایرانی ها بوده است. جنگ تنها، پیش می رود اما فایده ای ندارد . ایرانی ها قلم زدند. ابن سینا و غزالی و این همه متکلم و فیلسوف از اسلام نوشتند. همین صحاح سته که برای اهل سنت و حدیث است هر 6 تای آنها ایرانی بودند. اینها مسائلی است که بعضی ها می خواهند نادیده بگیرند.

اسلام هم که آمده خدا را نور دانسته، الله نور السماوات و الارض. اسلام که ما قبل خودش را انکار نکرده، اما هنوز هم عرب ها با ما دشمن هستند. چرا چون این عرب ها قبلا زیر سیطره ایرانی ها بودند به خصوص در زمان شاپور که آنها را دست بسته به غاری در کازرون آورد و به همین دلیل این دشمنی دیرینه وجود دارد. اسلام هم که فاتح شد چون اینها اسلام را عربی می دانند، توانستند بر ایرانی ها مسلط شوند. ما اسلام را آسمانی می دانیم و آنها عربی و فرق است بین این نگاه ما و آنها. ما توانستیم که معارف اسلام را بفهمیم و گرنه عرب ها چه می کردند؟ خلاصه فقط با زور شمشیر که نمی شد. امروز هم نمی شود با فشار و تحکم و تحمیل و آدم کشی در دنیای امروز پیش رفت؟