نگارنده : علی شولستانی
پارس ها از قبائل آریایی بودند که به کار شبانی ( چوپانی ) و کشاورزی مشغول بودند
و بسیار دلیر و بی باک بودند در عین حال تمدن ساز و صلح جو بودند بودند که در سرزمینی به نام پارسوا که
شامل 27 ایالت کوهستان های زاگروسی نواحی غربی ایران پایین دریاچه ارومیه در آذربایجان غربی و
کردستان و ایلام و لرستان امروزی ساکن بودند و نام سرزمین آنان پارسوا بوده است . که به مرور زمان با
حمله آشوری ها بخشی از آنان از محل اولیه خود کوچ کردند و پس از به حکومت رسیدن ماد ها از سرزمین
همدان پس از شکست دادن آشوری ها بخشی از قبائل پارسی را به سرزمین های آشوری ( عراق کنونی و
سوریه ) کوچاندن تا آشوری ها توان سر برآوردن نداشته باشند و اگر قصد حمله داشته باشند عشایر پارسی
آنان رو سرکوب کنند و معنای نام پارس از واژه پهلوی پارستار یا پارستن آمده است که به معنای مراقب و
محافظ است . در معنای اصلی آن به معنای محافظین و پاسداران سرزمین و اصالت میباشد .
و واژه ی امروزی پرستار فارسی نیز از آن واژه سرچشمه گرفته است که به معنای مراقب و محافظ میباشد .
بخش دیگر پارسیان نیز توسط مادها به نواحی خوزستان و بویر احمد و بوشهر و استان فارس کنونی کوچانده
شدند تا پارسیان نتوانند در منطقه قدرت بگیرند و در آن زمان تراکم جمعیت زمین بسیار کمتر از امروز بود و
قبائل ایرانی در نقاط مختلف دارای پراکندگی بودند مراتع و زمین های بسیاری نیز برای کشت و دام پروری
وجود داشت . قبائل پارسی بر نواحی انشان و پارسوا حکم رانی میکردند و مادها از آنان بعنوان جنگجو و
مشاور در عمران و آبادی سرزمین ها استفاده میکردند و زبان مادها و پارس ها کاملا با همین یکسان بودند و
تنها دارای تفاوت های جزئی در لهجه بودند .
و مردم و قبائل امروزی موجود در این نواحی مذکور که با گویش های فارسی و لری تکلم دارند از
بازماندگان همان قبائل و عشایر پارسی میباشند
اگر این چنین نیست پس چه به روز این قبائل پارسی با این همه جمعیت و دلاوری و شجاعت و تمدن موثر
بین الملی و گستره جغرافیایی آمده است ؟؟
اگر حال همه کتیبه های عیلامی را به زبان غیر ایرانی اکدی میبینیم که زبانی بابلی است نشان از تسلط
شاهان بابلی بر مناطقی از عیلام بوده است که تا برهه زمانی 3100 سال پیش بر مردم عیلام بخصوص
نواحی شوش حکم فرمانی میکردند
و این دلیل عمده است که مردم بومی فارس زبان و لر سرزمین انشان عیلام با زبان کتیبه ها عیلامی نا آشنا
هستند زیرا این کتیبه ها به زبان های آریایی نیست بلکه به زبان حکام اکدی بابلی آن دوره است .
که در تصویر پایین نمونه ای از شمارش اعداد عیلامی با زبان اکدی بابلی را با زبان فارسی مقایسه میکنیم
بخشی از قبائل پارسی که در دوره هخامنشیان ذکر شده است :
هرودوت می گوید : پارسی ها به شش طایفه ی شهری و ده نشین و چهار طایفه چادر نشین تقسیم شده اند .
شش طایفه اول عبارتند از : پاسارگادیان ، مرفیان ( مافییان ) ، ماسپیان ، پانتالیان ، دژوسیان و گرمانیان (
ژرمانیان ) . چهار طایفه ی دومی عبارتند از : داییها ، مردها ، دروپیک ها و ساگارتی ها ( زاگروسی ها ) از
طوایف مذکور سه طایفه ی اول بر طوایف دیگر برتری داشته اند و دیگران تابع آن ها بوده اند.
ناگفته نماند که خود هرودوت بازگو می کند که شمار قبیله ها از این افزون تر است ولی او بیش از 10 طایفه
را نمی شناسد !
نگاهی دقیق تر به پارسوا سرزمین اولیه پارس ها :
دیاکونوف میگوید : سرزمین پارسوا در اردلان کنونی ( سنندج استان کردستان) که مابین شهر سلیمانیه و کوه
الوند قرار گرفتهاست
و
خاستگاه قوم پارس ها بوده است حکام اردلان بیش از هفتصدسال درغرب ایران و مناطق کردنشین حکومت
میکردند خود را از تبار اردشیر بابکان ساسانی میدانستند و ساسانیان از سلسله های پارسی بودند که خود را
از تبار هخامنشیان میدانستند .
پارسوا نام منطقهای بوده در سرزمین کردستان، که شامل « ۲۷ » ولایت کم جمعیت و از زیستگاههای قدیم
اقوام پارس بشمار میآمد. نخستین اشارهٔ تاریخی به این منطقه در کتیبهای نبشته شده که به سال ۸۳۷ پیش از
میلاد و حملهٔ سلمنسر سوم شاه آشور بوده است.
در متون زمان آشور ناسیراپال دوم محل کشور پارسوا به بخشهای جنوبی کشور زاموا میخورد
پارسوا جنوبیتر از زاب کوچک و در دیاله علیا قرار داشته و از یک سو با نواحی مختلف نامار و توپلیاش در
دیالهٔ وسطا و سفلی و از دیگر سو با ماننا و ناحیههای مختلف متمایل به ماننا و بالاخره با نواحی مختلفهٔ ماد
هممرز بوده. و همچنین از کتیبههای اورارتویی مشهود است که پارسوا میان ماننا و سرزمین بابلی نامار قرار
داشته. از مجموع مراتب فوق چنین نتیجه گرفته میشود که پارسوا را باید در حدود سنندج کنونی جستجو کرد.
ولی زبان مردم آن سرزمین کماکان کاسپی بودهاست. پسوه نام روستای از توابع شهرستان پیرانشهر استان
آذربایجان غربی است، برخی محققان وجه تسمیه این روستا را از پارسوا> پرسوا> پرسو>پسوه می دانند.به
نظر می رسد شهر بسوی ــ که یاقوت حموی در قرن هفتم آن را شهری از آذربایجان کنار خان خاصبک آورده
و حمدالله مستوفی در قرن هشتم آن را یکی از چهار شهر تومان مراغه ذکر کرده است ــ همان پسوه امروزی
باشد.
همانطور که محتمل است تفاوت دو نام پارسی و پارتی حاصل تفاوت لهجه باشد و در حقیقت این هر دو نام یک
قوم باشد، احتمال دارد پارسه نیز در حقیقت یک واژهٔ مادی باشد، در برابر واژهٔ فارسی باستان پارثه Partha و
واژهٔ باستانی پارثوا با پارسوا برابر میشود.
هرچند این ریشهیابی نشانی از هوشمندی دارد ولی احتمال قوی اینست که پارسه نام قومی باشد از ایرانیان،
که به سوی فارس یا استان خوزستان کنونی رفتند و آن سرزمین انشان نام گرفتهاست.
سناخریت شاه آشور در این سال با پارسواهایی ( پارس ها ) که در عیلامیها هستند مواجه میشود وآشوریان با
قبائل پارسوای ساکن عیلام میجنگند .
همچنین لوحهای به دست آمده از شوش حکایت از آن دارند که حدود ۶۸۵ پ.م. پارسواها در سراسر عیلام
سکونت داشته اند.
این شاید دلیل این باشد که چرا کوروش خود را شاه انشان ( سرزمین عیلامی ها ) نامیده است.
در سال ۸۳۰ پیش از میلاد، قرنی پیش از به قدرت رسیدن خانوادهٔ هخامنش در پارسوماش، شلمانسر سوم
پادشاه آشور از ۲۷ شاهک سرزمین آریایی نشین پارسوا، در جنوب غربی دریاچه ارومیه به طور همزمان باج
گرفت.
نام این شاهکها در سالنامهٔ این شاه مذکور است که همگی آریایی بودند. یک قرن بعد آشور بانیپال وارد
سرزمین عیلام گردید و پس از آنکه خاک عیلام را به توبره کشید، بنابر نظر گیرشمن نیز نخستین تماس
آشوریان با پارسیان ، نه در پارسوا، بلکه در مرز عیلام، و در پارسوماش بودهاست که نشان گر این است که
عیلام بخشی از مسکن پارسیان بوده است .
منابع :
* دیاکونوف، تاریخ ایران باستان، ۲۰۱.
* W.Hingz, in:transition priods in iranian history (22-24er Mai 1985)
* پرفسور هاید ماریکخ - از زبان داریوش (صفحه 13)
* هیوزینگ
* مُعجَم اَلبُلدان – یاقوت حموی شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت بن عبدالله الحموی الرومی البغدادی
* هینتس (1,49)
* تاریخ گزیده - حمد الله مستوفی
* قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۲۰1 .
* کتاب گل نوشته های باروی پارسه ، نوشته ی ریچارد تردول هلک ، بخش واژه نامه
* گفتار دکتر محمد معین درباره ی زبان پارسی باستان ، پیش گفتار فرهنگ دهخدا
* کتاب راهنمای پاسارگاد ، نوشته ی دکتر شاهپور شهبازی ، برگه ی 160 تا 162
* کتاب هخامنشی ها ، نوشته اردشیر خدادادیان ، برگه های 4و6
* کلیفورد ادموند بوسورث. سلسلههای اسلامی. ترجمهٔ فریدون بدرهای. مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی
(پژوهشگاه)، ۱۳۷۱. ص۹۱.
* نلسون فرای، میراث باستانی ایران، ۷۸.
* هینتس، والتر. دنیای گمشدهٔ عیلام. ترجمهٔ فیروز فیروزنیا
*هینتس، والتر. شهریاری ایلام. ترجمهٔ پرویز رجبی
*هینتس، والتر. یافتههای تازه از ایران باستان
* کامرون، جرج. ایران در سپیده دم تاریخ. ترجمهٔ حسن انوشه. تهران